سه چرخه
پسر عزیزم، زندگیم، نفسم دوستت دارم. سنجاب کوچولویه منی تو. چون هر لحظه یه جایی. تا سرمونو برمی گردونیم غیبت میزنه . می دونی رفتی کجا؟ رفتی سراغ یه شیطونی دیگه . آخرش من تو رو میخورم شیرین عسلم . تصمیم گرفتم برات یه سه چرخه بخرم. این بود که دسته جمعی با بابایی ، مادرجون و پدر جون و خاله ها رفتیم و برای آقا خوشگله سه چرخه خریدیم. وقتی سه چرخه رو آوردیم خونه رادین جونم چه ذوقی کرده بودی از ته قلب بلندبلند می خندید کلی همه رو بوس کرد . چه صحنه های قشنگی بود. خدایا شکرت. بعدم فوری روی سه چرخه اش نشست و پا هاشو زدزمین اما نمیتونست با پا به جلو ببرتش... عقب عقب می برد . ...
نویسنده :
مامان نازیلا
9:49